مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

مریم عشق مامانی و بابایی

روزمره

من و بابایی شدیداً شما رو دوست داریم و خدا رو بابت این فرشته کوچولو شکر می کنیم........فقط موقع هایی که فوتبال داره بابات اصلاً شما رو نگه نمیداره و من بدبخت مجبورم یک ساعت ونیم شما رو راه ببرم تا گریه نکنی راستی یادم رفت بگم شما شدیداً از اینکه ببریمت جلوی آینه خوشت میاد و می خندی و با خودت حرف می زنی اونجاست که میخوام شمارو درسته بخورم گلم در ضمن شما اصلاً پستونک نخوردی فقط چند بار اونم چند دقیقه اونم چون با قطره آد شیرینش کرده بودیم اما به صورت خود جوش و از سه ماهگی دیگه لب به پستونک نزدی ...
8 مهر 1392

تولد سوگندجون

دختر گلم این عکسا در روز 10 خرداد گرفته شده اینجا باغ آقا جون هست و تولد سوگند جون دختر خالت یا بعبارتی دختر عموت(من و خواهرم با دو برادر ازدواج کردیم) که خیلی هم شیطون هست و از دیوار راست بالا می ره گلکم شما 2 روز دیگه یعنی 12 خرداد به دنیا اومدی و هنوز تو دل مامانی بودی خشکلم.اینم یک عکس از سوگند جون اینم یک عکس دیگه از سوگند جون و هستی جون دختر داییت اینم یک عکس دیگه از هستی جون و مائده جون دختر عمت و امیرحسین جون پسر عمت خشکلکم من اون روز خیلی استرس داشتم از طرفی هم دوست داشتم زودتر روی ماهتو ببینم....... ...
8 مهر 1392

واکسن 2 ماهگی

دختر گلم 10 مهر باید برای واکسن 4 ماهگیت بریم الهی بمیرم سر واکسن 2 ماهگیت که ساعت 9 صبح 12 مرداد زدی خیلی گریه کردی چون جای واکسن اذیتت می کرد و تا پاتو تکون  میدادی از خواب می پریدی و میزدی زیر جیغ.........مامانی میخواست از غصه بمیره اما تا ساعت 4 بعدازظهر خوب خوب شدی و پاتو راحت تکون میدادی قربونت برم.......انشاالله که 10مهر زیاد اذیت نشی.........از مامان دلگیر نشو همه اینا به خاطر سلامتی خودتو دختر گلم......... ...
8 مهر 1392

عکسای فندقی بابا محمد

حالا می خوام چند تا عکس از بابا جون برات بزارم موقعی که کوچولو بوده .همه میگن شما شبیه بابایی هستی حالا میخوام خودت قضاوت کنی ........ بابات هم دقیقاً مثل شما آب دهنش آویزون بوده............ ...
8 مهر 1392

گردش یک روزه در باغ آقا جون

دختر گلم سلام.دیروز یعنی جمعه 5مهر به همراه مادرجون و آقا جون و دایی محمد و دایی ایمان و دایی هادی و دایی مهدی و عمو مرتضی و عمو مجید رفتیم باغ آقا جون .....هستی جون و مائده جون و بقیه آقایون رفتن تو استخر کلی شنا کردن ما هم کلی خندیدیم از حرکاتشون خلاصه کلی خوش گذشت.......یه ناهار خوش مزه هم مادرجون درست کرد و هوا هم واقعاً عالی بود شما هم دختر خوبی بودی و تمام بعدازظهر رو خوابیدی و مامان راحت بود.............و کلی بهش خوش گذشت.......ایشاالله بزرگتر شی و خودت تمام باغ رو با پاهای کوچیکت بگردی .................. ...
8 مهر 1392

عروسی

دخترکم سلام امروز 8 مهر هستش..........دیشب یعنی 7 مهر به همراه مادر جون و خاله جون و زندایی جون رفتیم عروسی..........بدو ورود شما خواب بودی اما همین که صدای آهنگ بلند شد قر تو کمرت بیدارت کرد و تا آخر عروسی بیدار بودی اما دختر خوبی بودی ...........البته مادرجون و خاله جون و زندایی جون کلی بهم کمک کردن در نگهداری از شما ...........خلاصه خوب بود یه تنوعی هم شد .............. ...
8 مهر 1392