اولین نوروز سه نفره

سلام عزیزم بالاخره قسمت شد بیام و برات بنویسم .......راستش چند روز اخر سال 92 که درگیر خونه تکونی بودم اونم با وجود وروجکی مثل شما از طرفی عید و دید و بازدید و مسافرت به شهرستان و ....عید امسال واقعاً بهمون خوش گذشت چون با وجود شما کامل تر شده بود..........البته شما لحظه تحویل سال بعد از گرفتن چند تا عکس خوابیدی اما حضورت در سال 93 در کنار من و بابا جون عالی بود....دخترم شما تا الان 6 تادندون داری 2 تا در فک پایین و 4 تا در فک بالا ......سینه خیز رو کامل می ری و چهار دست و پا رو هم در حد نیم متر.........اما با همین وضع کل خونه رو طی می کنی......عاشق کشوهای اتاق خودت و کشوهای تلویزیون هستی و مدام اونهارو باز و بسته می کنی..........دیگه اینکه خیلی کمتر اشیا رو به سمت دهنت می بری و بیشتر باهاشون بازی می کنی این خیلی خوبه...........دیگه اینکه 2 روز اول سال 93 رو به رسم هر سال رفتیم شهرستان و در کنار خاله ها و دایی ها سپری کردیم...........بعدش هم اومدیم مشهد و عید دیدنی.........خلاصه عید امسال حال و هوای دیگه ای داشت با وجود شما......اینم چند تا عکس از تعطیلات سال 93

این عکس دقیقاً مربوط به لحظه تحویل سال هستش

راستی این مطلب رو هم اومدم بگم که درست در تاریخ 18 فروردین سال 93 چهار دست و پا رو یاد گرفتی

اینجا همگی رفتیم خونه دایی حمید عید دیدنی

اینم عکس تولد مائده جون که شما سخت در حال بازی با بادکنک هستی

اینم عکس شما تو بغل خاله جون وقتی که رفته بودم باغ آقا جون

اینا هم چند تا عکس خشکل از روز 18 فروردین سال 93 که با مادرجون و زندایی جون و هستی خانم رفتیم پارک پشت خونمون