مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

مریم عشق مامانی و بابایی

اولین پارک دخترم

دختر گلم روز پنج شنبه با مادرجون و زندایی جون و هستی خانم رفتیم پارک درسته الان پاییزه اما هوا عالی بود..........خیلی خوش گذشت .............شما هم حسابی آفتاب گرفتی ..........هوا که بهتر شد انشاالله بیشتر میریم پارک عزیزم.......... ...
8 آذر 1392

گوشواره هات مبارک باشه

عزیز دلم سلام امروز 28 آبان 92 رفتیم مطب دکتر همتی برای سوراخ کردن گوشات..........یه کوچولو گریه کردی اما زود آروم شدی عزیزم...................اینم چند تا عکس از شما با گوشواره هات.........انشاالله که مبارکت باشه عزیز دلم..........       ...
29 آبان 1392

گذر زمان

عزیز دلم دیگه داری کم کم برای خودت خانمی میشی تقریباً از 24 آبان تونستی بشینی البته خیلی کم ...........یه کوچولو تنبل هستی و هنوز نمی تونی سینه خیز بری اما دیر یا زود اونم یاد می گیری گلم مهم اینه که سلامت باشی ................این چند روز تعطیلات هم خاله هات از تهران اومدن خیلی خوب بود دلم براشون یه ذره شده بود مخصوصاً برای دختر خاله شیطونت..............   وای توی این عکس شیطنت از چشات می باره ها............   مامان قربون این نگاه کردنای معصومانت بره عزیز دلم ............... ...
27 آبان 1392

دست و پای یه فرشته

وای مامان قربون دست و پای خشکلت بره عزیزم......ببین چقدر دست و پات کوشولویه.........میخوام یه لقمه چپت کنم اما جلوی خودمو می گیرم............. ...
16 آبان 1392

قدم نورسیده مبارک

دیروز جمعه 10 آبان سال 92 بود و من و شما به همراه بابا جون به بیمارستان سینا رفتیم تا پارسا کوچولو رو ببینیم.............اینم عکس پارسا کوچولو..............پارسا کوچولو خوش اومدی.............. ...
11 آبان 1392

یه روز خوب با زندایی جون و هستی جون

گل من امروز چهارشنبه است و طبق معمول بابا جون جلسه داره دیر میاد به خاطر همین اومدیم خونه دایی ایمان پیش زندایی جون و هستی جون............زندایی جون هم یه قرمه سبزی خوشمزه درست کرد خیلی چسبید.............اینام چند تا از عکس های شماست که خونه زندایی گرفتیم ازت............ عکس پایینی رو هم خونه عمه جون ازت گرفتیم............... ...
8 آبان 1392