عکس های هنری
فندق مامانی
مریم گلی
ساعت 7 بعدازظهر که میشه من و بابات تو سر و کله هم میزنیم چون شما میخوای مدام بغل باشی و من و بابایی هی شما رو به هم پاس می دیم در ضمن شما شدیدا ترسو تشریف داری و با کوچکترین صدایی از جات می پری البته این خصلتت به مامانت رفته ...
نویسنده :
افسانه
16:09
روزمره
من و بابایی شدیداً شما رو دوست داریم و خدا رو بابت این فرشته کوچولو شکر می کنیم........فقط موقع هایی که فوتبال داره بابات اصلاً شما رو نگه نمیداره و من بدبخت مجبورم یک ساعت ونیم شما رو راه ببرم تا گریه نکنی راستی یادم رفت بگم شما شدیداً از اینکه ببریمت جلوی آینه خوشت میاد و می خندی و با خودت حرف می زنی اونجاست که میخوام شمارو درسته بخورم گلم در ضمن شما اصلاً پستونک نخوردی فقط چند بار اونم چند دقیقه اونم چون با قطره آد شیرینش کرده بودیم اما به صورت خود جوش و از سه ماهگی دیگه لب به پستونک نزدی ...
نویسنده :
افسانه
16:09
تولد سوگندجون
دختر گلم این عکسا در روز 10 خرداد گرفته شده اینجا باغ آقا جون هست و تولد سوگند جون دختر خالت یا بعبارتی دختر عموت(من و خواهرم با دو برادر ازدواج کردیم) که خیلی هم شیطون هست و از دیوار راست بالا می ره گلکم شما 2 روز دیگه یعنی 12 خرداد به دنیا اومدی و هنوز تو دل مامانی بودی خشکلم.اینم یک عکس از سوگند جون اینم یک عکس دیگه از سوگند جون و هستی جون دختر داییت اینم یک عکس دیگه از هستی جون و مائده جون دختر عمت و امیرحسین جون پسر عمت خشکلکم من اون روز خیلی استرس داشتم از طرفی هم دوست داشتم زودتر روی ماهتو ببینم....... ...
نویسنده :
افسانه
16:09
خشکل مامان بعد از حمام و کوتاهی مو
واکسن 2 ماهگی
دختر گلم 10 مهر باید برای واکسن 4 ماهگیت بریم الهی بمیرم سر واکسن 2 ماهگیت که ساعت 9 صبح 12 مرداد زدی خیلی گریه کردی چون جای واکسن اذیتت می کرد و تا پاتو تکون میدادی از خواب می پریدی و میزدی زیر جیغ.........مامانی میخواست از غصه بمیره اما تا ساعت 4 بعدازظهر خوب خوب شدی و پاتو راحت تکون میدادی قربونت برم.......انشاالله که 10مهر زیاد اذیت نشی.........از مامان دلگیر نشو همه اینا به خاطر سلامتی خودتو دختر گلم......... ...
نویسنده :
افسانه
16:08
عکسای فندقی بابا محمد
حالا می خوام چند تا عکس از بابا جون برات بزارم موقعی که کوچولو بوده .همه میگن شما شبیه بابایی هستی حالا میخوام خودت قضاوت کنی ........ بابات هم دقیقاً مثل شما آب دهنش آویزون بوده............ ...
نویسنده :
افسانه
16:07
عکس سه نفره البته مریم کوچولو تو دل مامانشه
اینم یه عکس از مامان و بابای مهربونت ............البته این عکس مربوط به روز دوم فروردین هستش و شما تو دل مامانی هستی ...
نویسنده :
افسانه
16:07