مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مریم عشق مامانی و بابایی

مریم جون تا این لحظه ، 1 سال و 1 روز سن دارد

تولدت مبارک دختر عزیزم یکسال پیش در همچین روزی به دنیا اومدی و به زندگی من و بابا جون رنگ و بوی دیگه ای بخشیدی یکسال با همه شیرینی هاو سختی هاش گذشت چه زود گذشت...دیگه برای خودت خانمی شدی خیلی از جملاتی که بهت میگم رو می فهمی و به حرفم گوش میدی...خیلی خیلی بلا شدی و مامان از دست شما یک لحظه آروم و قرار نداره و مدام باید مواظبت باشم وگرنه کار دست خودت می دی...یکی دیگه از کارات اینه که تا من و بابا جون نماز می خونیم شماهم جانمازو بر میداری و جلوت پهن می کنی و به سجده میری ... اگه خدا بخواد جمعه مورخ شانزدهم خرداد سال 93 میخوایم تولد دونفره شما و سوگند جون رو باهم بگیریم... قول میدم بعد از تولدت بیام و عکساتو بزارم راستی قدت در ی...
13 خرداد 1393

روزهای پایانی یک سالگی

سلام عزیز دلم باورم نمی شه کم کم داره یکسال از اومدنت می گذره....یک سال باهمه خوشی ها و سختی هاش...خیلی زود گذشت دخترم...از این روزات بگم که خیلی خیلی بلا شدی از همه چی می گیری و بلندمی شی،به همه جا سرک می کشی،خلاصه غیر قابل کنترل شدی...هنوز همون 6 تا دندون رو داری و از دندون جدید خبری نیست...عاشقتم عشق من ...راستی روز پدر رو پیشاپیش از طرف خودم و خودت به بابا جون تبریک می گم... ...
21 ارديبهشت 1393

اولین نوروز سه نفره

سلام عزیزم بالاخره قسمت شد بیام و برات بنویسم .......راستش چند روز اخر سال 92 که درگیر خونه تکونی بودم اونم با وجود وروجکی مثل شما از طرفی عید و دید و بازدید و مسافرت به شهرستان و ....عید امسال واقعاً بهمون خوش گذشت چون با وجود شما کامل تر شده بود..........البته شما لحظه تحویل سال بعد از گرفتن چند تا عکس خوابیدی اما حضورت در سال 93 در کنار من و بابا جون عالی بود....دخترم شما تا الان 6 تادندون داری 2 تا در فک پایین و 4 تا در فک بالا ......سینه خیز رو کامل می ری و چهار دست و پا رو هم در حد نیم متر.........اما با همین وضع کل خونه رو طی می کنی......عاشق کشوهای اتاق خودت و کشوهای تلویزیون هستی و مدام اونهارو باز و بسته می کنی..........دیگه اینکه ...
18 فروردين 1393

روزهای به یاد ماندنی

سلام عشق مامان.امروز صبح رفتیم چکاپ پایان نه ماهگی. قدت 71سانت وزنت ده کیلو و صد گرم و دور سرت 45 بود ماشاالله به غیر از دندون فک پایینی داری صاحب دو مروارید دیگه هم از فک بالا و پایین میشی خیلی بی قرار شدی و دوست نداری یک لحظه هم ازت دور بشم. به صورت ماهرانه ای غلت میزنی به صورت نشسته کل خونه رو طی می کنی و کمی هم سینه خیز می کنی. ! ...
12 اسفند 1392

اولین مسافرت

عشق مامان سلام امروز که برات می نویسم دقیقا 10روزه که اومدیم تهران خونه خاله جونا.دختر گلم اولین دندونت دقیقا در اولین روز نه ماهگیت در اومد.چند روز اول مسافرتمون یه برف حسابی اومد تهران و ما رو خونه نشین کرد.اما واقعا هوا عالی و تمیز شد. وقتی شما خواب بودی با خاله جون و مادر جون رفتیم یه برف بازی حسابی.راستش خیلی وقت بود حسرت یه برف بازی به دلم مونده بود.بعد از اون روزهای برفی یه بازار حسابی هم رفتیم و شما هم واقعا دختر خوبی بودی عزیز دلم.دل مامان واقعا برای بابایی تنگ شده. بابا جون به خاطر شرایط کاریش نتونست با ما بیاد تهران ولی واقعا جاش اینجا خالیه. جونم برات بگه خیلی شیرین شدی عزیزم مدام بابا ماما میگی یه کوچولو سینه خیز میکنی. ای...
30 بهمن 1392