مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مریم عشق مامانی و بابایی

اولین روزهای هشت ماهگی

عشق من سلام بالاخره موفق شدم بعد از چند وقت بیام و برات بنویسم اونم به این دلیل که هر چی شما بزرگتر می شی باید وقت بیشتری برای مراقبت از شما بذارم چون دوست داری مدام دور و برت پر از اسباب بازی باشه و منم باید مواظبت باشم راستی درست در تاریخ ٢٣ دی بود که برای اولین بار دست زدی ...........هر آهنگی که می شنوی تند تند شروع می کنی به دست زدن عشق من................ تقریباً یک ماه و نیم هستش که می شینی البته اوایل تعادلت کمتر بود اما الان خیلی خوب می شینی ولی بازم باید دور و برت بالش بزارم چون یهو ولو می شی سینه خیز هم در حد 2 سانت می تونی بری اما در جا می چرخی و برای رسیدن به شی مورد علاقت تلاش می کنی اما در کل زیاد خودتو خسته نمی کنی حالا...
23 دی 1392

شروع غذای کمکی

عزیز دلم درست تاریخ 9 آذر سال 92 بود که اولین غذای کمکی رو نوش جان کردی اولین غذایی هم که خوردی فرنی آرد برنج بود تا الان که حریره بادوم و لعاب برنج و سوپ هم به اون اضافه شده ........خداروشکر وقتی که گرسنه باشی خیلی خوب همه غذاتو می خوری قطره آهن روهم به همراه آب میوه نوش جان می کنی...............اینم چند تاعکس از فرنی خوردن شما که همه غذاتو خوردی آفرین گل دخترم.............       ...
28 آذر 1392

تاب

عزیز دل مامان سلام بازم طبق معمول زندایی جون ما رو شرمنده کرد.........ایندفعه با یه تاب خشکل که شما خیلی خیلی ازش خوشت اومد ...............زندایی جون ممنون از لطفت اینم از عکسای شما سوار تاب ...
21 آذر 1392